عارفانه ها

گزیده سخنرانی های مذهبی

عارفانه ها

گزیده سخنرانی های مذهبی

مراقب بیش از نیازهایمان باشیم.

اندازه نیاز خوب است بیش از نیاز حساب دارد

شرح مکان نماز :

 


دریافت

# سخنران استاد فیاض بخش

گزیده شرح حدیث معراج فصل هشتم

محسن کشتکار

نظرات  (۸)

بایزید؟؟!!

پاسخ:
نه بایزید و نه بامعاویه فقط باعلی⁦^⁠_⁠^⁩

سلام مراقب باش

پاسخ:
سلام و رحمت خدا بر شما
فَٱللَّهُ خَیۡرٌ حَٰفِظࣰاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّـٰحِمِینَ⁦^⁠_⁠^⁩

سلام اخوی این آقای فیاض بخش رو نمی شناسم ولی شنیدم از بایزید تعریف کرد:

https://ebnearabi.com/8558/%D8%B4%D8%B7%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B3%D8%B7%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%81-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3.html#%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%89_%D9%85%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AE_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D8%AF_%D9%88_%D8%AA%D8%B1%DA%A9_%D8%AD%D8%AC

 

پاسخ:
سلام از اینکه وقت می گذارید برای افزایش معرفت بنده و اینکه موجبات انحراف دیگران را به وجود نیاورم سپاسگزارم.
استاد فیاض بخش شاگرد آیت الله سعادت پرور است بیشتر کتب استاد خویش را شرح می دهند.
و مکتب ایشان مکتب ملاحسینقلی همدانی است و این مکتب را کاملتر می دانند.
ایشون در رادیو معارف ترجمان وحی را دارند که ترجمه لغت به لغت قران می کنند بعضی وقتها هم شبکه یک سیما برنامه معرفتی مناسبتی ساعت یازده شب با اجرای مجری وحید یامین پور.
اگر استاد فیاض بخش می گوید بایزید شرح بایزید که ندارد مثلا در سیصد دقیقه سخنرانی شاید پنج دقیقه از یک رفتار خوب بایزید گفته باشند مثلا محل نمازش در خانه طبق روایات بوده و یا ان داستان غلامی می خرد و هر چه به غلام می گوید چه می خوری چه می پوشی و .... می گوید هر چه مولایم بدهد بپوشاند و ..... و این معنی او را متحول می کند که عبد باشد عبد واقعی. همین دو مورد ولی اینکه مثلا کتب بایزید و منشش و .... توضیح دهند نبوده و مکتب ملاحسینقلی را بیشتر توضیح می دهند شما به سایت جلوه نور مراجعه کنید و چند سخنرانی شرح حدیث معراج گوش بدید متوجه عمق دقت نظر و تسلط ایشون می شید.
وگرنه بایزید و .... خیلی موضوعیت نداره بیشتر چند داستان خوب که به درد بحث مورد نظر بخوره معمولا تعریف میشه 
اما در باب عارفان هشت نکته متذکر می شم در نظر بعدی.

بعضی ها ظاهر خوبی دارند ولی بعد ماهیتشون معلوم میشه مثل دولابی

پاسخ:
اما در باب عارفان مثل بایزید و .... هشت نکته متذکر می شم:
یک: شایعات به خاطر دشمنی با عارف وجود داشته
دو: تفسیر نادرست از حرف عارف 
سه : غلوهای افراد مختلف از عارف
چهار: اشتباهات خود عارف
پنج: حرف عارف در حالت عرفانی
شش: یک حرف اما با بیان های مختلف
هفت: چند جمله و‌داستان از عارف به یادگار مونده
هشت: مخفی کردن حرف اصلی به خاطر نااهلان
یک: شایعات زیاد بوده برای عارف به خاطر دشمنی مثل شایعاتی که به ملاصدرا بستند و او مجبور شد دایما در سفر باشد از این شهر به ان شهر.
دو تفسیر نادرست.
مثلا بایزید به یکی گفته به جای کعبه بیا دور من بگرد.
بعد نتیجه گرفتند او گفته ترک حج. این تفسیر نادرست است و داستان ناقص.
شاید مثلا بایزید می خواسته به شاگردش یا ان فرد بگوید قلب المومن عرش الرحمن. این مطلب را به این شکل گفته یکی انجا بوده کجکی فهمیده و رفته همه حا پخش کرده یا مثلا یکی از معصومین وسط حج رفتند و گرفتاری مومنی را برطرف کردند او می خواسته این را بگوید بعد این شکلی گفته. این می شود تفسیر نادرست از حرف عارف.
سه غلوهای افراد مختلف: مثلا حضرت علی ع خوب بوده اما یه عده غلو‌کننده علی الهی درست شده. یا زید ادم خوبی بوده اما زیدیه به اشتباه درست شده. پس غلو اطراف عارف وجود دارد
چهار: همه حرفها و کارهای عارف هم درست نیست چون معصوم نیست. مثلا معروف است شیخ مفید فتوای اشتباه داده در مورد کشتن بچه ای در شکم مادر بعد امام زمان عج درستش کرده.
یا اینکه مثلا ابن عربی که عارفی بسیار بزرگ است سخنی در مورد مرگ فرعون داشته که درست نیست اما به خاطر چند حرف اشتباه تمام کتابهای او را کنار بگذاریم کار درستی نیست.
پنج: گاهی عارف در حالت مثلا فنا بوده بعد یکی آمده سوال کرده و جواب بی ربط شنیده. او در حالتی بوده که به بقای بعد از فنا نرسیده بوده و فقط در مراحل فنا بوده و این حرف اشتباه در ان حالت بوده.
شش: یک حرف با بیان های مختلف. وحدت وجود مثلا در نگاه ملاصدرا بوعلی شیخ اشراق فیلسوف و عارف فرق دارد اما به شکل های مختلف از زوایای مختلف است.
هفت: آنچه که از عارف می مونه بیشتر چند جمله و چند حرکت اوست معمولا مگر صاحبان مکتب.
مثلا از هاشم حداد همین تحمل مادر زن مونده
یا از آیت الله قاضی توصیه به نماز اول وقت و مثلا از بایزید همین داستان معروف غلام. بیشتر این طوریه.
هشت مخفی کاری.
مثلا خیلی از عرفا بودند که شیعه بودن خودشون را به خاطر جو و تقیه پنهان می کردند. و گاهی اسرار را به خاطر نااهلان کامل نمی گفتند و
گاهی هم راز بیش از تحمل فرد بوده و دردسر ساز شده
مثلا ما سوختگان ملاهادی سبزواری را داریم
اما اصل اینه:
حرف نادرست رو‌ می کوبیم به دیوار و حرف درست هم که با قران جور است می پذیریم این شیوه درست است.

ولی مطالب درباره این افراد بیشتر از یکی دو مورده

البته وحدت وجود عقائد شیعه نیست بلکه عقائد سایر فرق اسلام هم نیست و ریشه در مشرکین دارد.

این سایت رو مطالعه کنید بد نیست:

https://ebnearabi.com

 

پاسخ:

ما می گیم خدا یکی است یهود هم می گه، بودا هم می گه. اما این کجا و ان کجا آن دیگری کجا.

مهم این نیست وحدت وجود از کجا اومده مهم اینه که ما تعریف مون با روایات و ایات بخوره

مثلا تعریف وحدت وجود از نگاه امام خمینی ره اینه:

چکیده

وحدت وجود به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث مشترک عرفان و فلسفه و اساس فلسفه صدرایی، در برخی از آثار عرفانی امام خمینی مطرح شده است. امام در کتاب شرح دعای سحر مطابق بیان صدرالمتالهین که در اسفار از راه قاعده بسیط الحقیقه وحدت وجود را تبیین می‌کند پس از تعریف اسم رابطه موجودات عالم هستی با ذات احدیت را توضیح می‌دهد و در گامی فراتر با هیچ در هیچ دانستن موجودات، در جهان جز ظهورات اسماء الهی هیچ موجودی نمی‌بیند. به این ترتیب موجودات جهان که در یک نگاه خیال محضند با نگاهی دیگر کثراتی است که برای ظهور وحدت بحث بسیط مختفی خلق شده‌اند. در مصباح الهدایه امام مراحل ظهور حضرت حق و رابطه ظهورات با مقام غیب الغیوب و نسبت اسماء و صفات با ذات احدیت را بیان می‌دارد. در این دیدگاه امام تمامی ظهورات حق را حجابی برای مقام غیب الغیوب حق می‌داند. در تفسیر سوره حمد نیز امام پس از توضیح اسماء الله و بیان فنای اسم در مسمی اظهار می‌دارد انسان تنها از طریق مراتبی از اسماء الهی می‌تواند از ذات مقدس حق به آگاهی ناقصی دست یابد.

در همین کتاب امام در شرح معنای رب بیان می‌دارد که همه چیز با اسم رب چیز است عالم با اسم رب شروع می‌شود و با اسم رب به پایان می‌رسد.

سخن فقیه عارف امام خمینی درباب وحدت وجود ؛ 29 بهمن 1393
بیشتر بخوانید: http://emam.com/posts/view/4941

اما من خودم در مورد وحدت وجود نظرم اینه که منظور همان توحید صفاتی توحید افعالی و توحید ذاتی هست

توحید فعلی مثلا  انفال ۱۷ ما رمیت اذ رمیت
توحید صفاتی مثلا ۱۱۵ بقره
توحید ذاتی مثلا شاید کل من علیها فان رحمن ۲۶
نفرمود یفنی فرمود فان.
توحید ربوبی هم که سراسر قران است
اما بهترین روایت که در نهج البلاغه است و قشنگ توضیح داده این تیکه است:
علی ( ع ) می‌فرماید : " « داخل فی الاشیاء لا بالممازجة ، خارج عن‌ الاشیاء لا بالمباینة » " ، یکی از مطالبی که نهج‌البلاغه بر آن تکیه می‌کند این است که خدا از خود اشیاء بیرون نیست و از آنها جدا نیست ولی در عین حال داخل در اشیاء هم نیست لیس فی الاشیاء بوالج و مامنها بخارج



برای نقد وحدت وجود کتاب سرّ فاش خیلی جامع و مستدل بحث کرده.

آقا سید روح الله موسوی خمینی ره از مکتب ملا صدرا و ملا صدرا هم از مکتب ابن عربی منحرف وحدت وجود رو آورده و آیات و روایات کاملا ضد وحدت وجود هست.

پاسخ:
به هر حال نظرات متفاوت است.
به نظرم نظرات امام خمینی ره خیلی شبیه تفسیر این قسمت از دعای کمیل است:
. وَ بِاسْمائِکَ الَّتى مَلَأَتْ ارْکانَ کُلِّ شَى‏ءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ

اسماء یعنی ذات؟

پاسخ:
من اطلاعات خوبی در این مورد ندارم فقط توضیح مختصری از نگاه شخصی خودم در نظر بعد می دم.

و لله الاسماء الحسنی نحن والله الاسماء الحسنی یعنی ما ذات الله هستیم؟

پاسخ:

سلام
این تعریف شخصی منه.
تجلی فرقش با تجافی اینه که تجلی یعنی اصلی که در بالا هست و در پایین هم می اد به گونه ای. هم بالا و هم پایین هست.
خداوند بر کوه تجلی کرد متلاشی شد کوه موسی ع. ۱۴۳ اعراف.
یا حدیث هست از نهج البلاغه در بیان نورانی امیر مؤمنان(ع) نیز چنین آمده است: «الحمد لله، المتجلّی لخِلْقِهِ بخلقه: شکر و سپاس خدای سبحان را که با آفرینش خود، عظمت خویش را بر بندگانش نمایان ساخت» (نهج‌البلاغه/ خ 108). نیز می‌فرماید: «فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه، مِن غیر أن یکونوا رأوه، بِمَا أراهم مِن قدرته، و خوّفهم مِن سطوته: خدای سبحان در کتاب آسمانیش ـ قرآن ـ عظمت خویش را نمایان ساخت، بدون آنکه خلایق او را با چشم سر ببینند، به سبب قدرت والایی که از خود نشان داد و به خاطر ترساندن آنان از سلطة قهّار خویش» (نهج‌البلاغه/ خ147.

نظر شخصی من اینه اسم یعنی تجلی ذات به صفت خاص.
اسما ملات ارکان کل شی و ایمه اسمای حسنی هستند.
اما اینها همه برای فهمه منه.
سبحان الله عما یصفون. صافات ۱۵۹

بهترین وصف خداوند همون خطبه یک نهج البلاغه است و تعریف صفت خداوند:
أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ. وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ. کَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ کُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.


اساس دین، شناخت خداوند است 


و کمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست 

و کمال تصدیق به وجود او، یکتا و یگانه دانستن اوست 

و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او، پرستش اوست، دور از هر شایبه و آمیزه اى 

و پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه اى پاک باشد که از ذات او، نفى هر صفت شود 

زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى، گواه بر این است که غیر از صفت خود است. 

هرکس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف کند، او را به چیزى مقرون ساخته 

و هر که او را به چیزى مقرون دارد، دو چیزش پنداشته 

و هر که دو چیزش پندارد، چنان است که به اجزایش تقسیم کرده 

و هر که به اجزایش تقسیم کند، او را ندانسته و نشناخته است. 

و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته 

و هر که محدودش پندارد، او را بر شمرده است 

و هر که گوید که خدا در چیست، خدا را درون چیزى قرار داده 

و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد، دیگر جایها را از وجود او تهى کرده است. 

خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث، منزه است. 

موجود است، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد، 

با هر چیزى هست، ولى نه به گونه اى که همنشین و نزدیک او باشد،

غیر از هر چیزى است، ولى نه بدان سان که از او دور باشد. 

کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها. 

به آفریدگان خود بینا بود، حتى آن زمان، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند. 

تنها و یکتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده که فقدانش موجب تشویش گردد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">